همسایه مظلوم به ایران خوشآمدی! اما چه کنیم که نه آبی هست در جامهایمان نه نانی در سفرههایمان!

اس.بی پرس _ حامد معلم بندانی: همسایه مظلوم به ایران خوشآمدی! اما چه کنیم که نه آبی هست در جامهایمان نه نانی در سفرههایمان!
از شما چه پنهانکار و شغلمان کشاورزی و دامداری بود که با نامهربانی کشوری دوست و همسایه که ما او را پاره تن ایران و خویش مینامیدیم و دوستش میداشتیم خانهمان خراب گشته و نه صدایی در گلو مانده نه رمقی در جان و نه توانی در تن!
همسایه از شما چه پنهان، آن کشورِ دوست و برادر که از جان عزیزتر میداشتیمش چنان کافران آب را بر روی ما و کودکان تشنهلب ما بست و مردمانش بر این کار ساعتها رقص و پایکوبی و شادمانی کردند!
همسایه حال که آمدی از جان برایت میگویم مردان ما جملگی یا صیادند و کشاورز یا شغلشان به رونق این دو حرفه بستگی دارد، کشاورز اگر بازارش پررونق باشد از خرید خوراک و پوشاک و ... امتناع نمیکند و اینگونه ست که سایر مشاغل نیز رونقشان به رونق بازار کشاورزان و دامداران بستگی دارد!
پس اگر روزگاری لبان کشاورزان و دامداران ما را خندان دیدی بدان همه مردمان این سرزمین شادند و خوش اما نمیدانم که میدانی یا نه؟!
اما من برایت فاش میگویم از روزی که همسایه دیواربهدیوار ما که خدمتها برایش کردیم ما را اجنبی خواند و بیگانه! شادی و لبخند با لبان و گونههای کشاورزان ما بیگانه شد و اجنبی!
همسایه حال که به میهمانی این خانه آمدی بدان که دستانمان خالی است و مردانمان هرروز و شب شرمنده زن و بچههایشان میشوند چراکه صیدی در هامون شکار نکردهاند و گندمی بر زمینهایشان نکاشتهاند! حتی دامهایمان در حال جان دادند!
همسایه میترسم از روزگاری که تو هم اینجا ماندگار شوی و به تیر نامهربانیهای آن همسایه! بیمعرفت نمکنشناس ما گرفتار آیی و بیآب و بینان، چشمت به آنطرف مرزها باشد و هم غم وطن بیازارت هم درد بیآبی و غصه بینانی!
راستی دوست دارم در پایان خطاب به شاعر تلخسخن زشتکردار و کریح الخنده ای که تیر غم بر دلهای مردمان و همشهریهایم روانه ساخت و جمعیتی هم با قهقهه تشویقش کردند بگویم هااان! کریح الصورت حال کجاستی؟!
انتهای پیام/
منبع : sbpress.ir