از کابل تا زابل و سالها عشقی که بین ایرانی و افغانستانی شکل گرفت

اس.بی پرس ـ بهشته رضوی: نشستم پای صحبتش، از خودش میگفت که سالهاست بنّایی میکند، پسر بزرگش به دلیل شرایط سختی که داشتند قاچاقی راهی آلمان شده و پسر کوچکش کنار پدر بنایی میکند و کمکخرج خانواده است.
از بین همهی اعضای خانواده تنها پدراست که شناسنامه دارد. باقی اعضا سالهای طولانی را بدون دریافت هیچ حقوحقوقی از دولت، زندگی گذراندند.
محمد یک افغانی ساکن ایران است که سالها درد دوری از وطن را به ظلم و ستم طالبان ترجیح داده است.
از اوایل ورودش به ایران گفت: «وقتی آمدم نه کار داشتم و نه خانهای. تنها سرمایه، خانوادهام بودند که پسر بزرگترم قاچاقی به آلمان رفت. مدتها دنبال استاد بناها بودم و کنار دستشان بنایی کردم تا بالاخره این کار را بهطور حرفهای یاد گرفتم و الان برای خودم کار میکنم و خرج خانوادهام را درمیآورم.»
محمد از سختیهای دوران زندگیاش در ایران گفت اما نقل حرفهایش مهماننوازی مردم ایران بود، حتی کمکهایی که بیدریغ در حقش انجام دادند.
با او درباره تحصیلاتش صحبت کردم و بااینکه از تعداد کثیر افراد بی شناسنامه سیستانی و بلوچستانی مطلع بود، درخواست شناسنامه برای خانوادهاش داد و گفت: «سواد ندارم، بین همه خانواده فقط من شناسنامهدارم و بقیه مدرسه نرفتند. اگر جایی برای گرفتن شناسنامه بود ما راحتتر زندگی میکردیم، هر جا که میرویم از ما مدارک میخواهند. درست است که ما افغانی هستیم اما مثل همه انسانیم و زندگی میکنیم.»
سالهاست که از ورود افغانها و حضورشان در کشورمان میگذرد، اما آنچه روابط بین ایران و افغانستان را پررنگ کرده همدلی و یکرنگی این دو همسایه قدیمی است، چیزی که دشمن از آن میترسد و به هر بهانه و وسیلهای خواستار تفرقهافکنی و عدم وحدت دولت ایران و افغانستان است.
منبع : sbpress.ir